ایرانی تر از " کُردها" نداریم
جمعی از علمای شیعه کُرد _ نشست (کُردها، در برابر "تجزیه طلبی، وهابیت و صهیونیزم)_آستان قدس رضوی_ ۱۳۹۷
بسمالله الرحمن الرحیم
عرض سلام محضر سرواران عزیز، برادران و خواهران مکرّم، و تشکر میکنم از دوستان، بابت حضور در محضر شریف شما. اصل ایده این جلسه، ایده بسیار مهم مبارکی است. علما و اهل فضل و اهل فکر، برادران و خواهران کُرد از علمای عراق و ترکیه و ایران، کل منطقه، دور هم جمع بشوند و راجع به مسائل مشترک سخن بگویند. و چقدر دیر است که یک چنین جلسهای برگزار شده، نمیدانم قبلاً بوده یا نبوده، من اولین باری است که با چنین جلسهای مواجه میشوم. مقدمات را حذف میکنم و متمرکز روی اصل مسئله میشوم گرچه بدون مقدمه نباید وارد این مسئله شد. مسئله قوم کُرد و کردستان و چند ده میلیون برادر و خواهر کُرد که امروز عمدتاً در چهار کشور ایران و عراق، ترکیه و سوریه زندگی میکنند و البته دهها و صدها هزار کُرد دیگر هم در مناطق دیگر هم هستند یک قوم ویژهای با ظرفیتها و توان فوقالعاده و به همین دلیل، مورد توجه ویژه دوست و دشمن در این صد سال اخیر بوده و است. یعنی اگر بخواهد تعبیر کند که امروز همه سرویسهای جاسوسی از همه کشورها و جناحها هم سابق، یعنی از کمونیستها بگیرید تا زمانی عثمانیها، انگلیسیها، تا بعد صهیونیستها، آمریکا، وهابیت، انواع جریانها و فرقههای شبه عرفانی منحرف، جریانهای افراطی مذهبی، قومیتی، همیشه در این منطقه دام پهن کردند و تلاش کردند بیراه نگفتیم کمتر شاید نقطهای باشد که بشود امروز اسم آن را بهشت جاسوسان گذاشت، اینها همه جا هستند ولی بطور خاص در این منطقه برنامهریزی دارند. بطور خاص یکی مسئله نژادپرستی ضد کُرد یعنی به اسم عرب، ترک، تلاش کردند حتی فارس، که نمیشود – به دلیلی که عرض خواهم کرد- و بعد هم، بنابراین نژادپرستی کُرد. و از آن طرف هم مسئله جنگ مذهبی، بین شیعه و غیر شیعه، شیعه و سنی و دیگران در منطقه، مسلمان و غیر مسلمان در منطقه، بخصوص با ظهور سازماندهی شده جریان وهابیت، آن چیزی که میخواستم عرض کنم این است هر دو جریانی که به دنبال جنگ قومیتی، نژادی و جنگ مذهبی – دینی هستند، هیچ کدام ریشه کُردی ندارند و هر دوی اینها به علاوه توطئههای دیگر، جریاناتی است که از خارج کُرد بر کُرد تحمیل و برنامهریزی شده است. به لحاظ ملّی، از بعد از هم زمان عثمانیها جنگ درگیریهای بین عثمانی و ایران و صفویه و قاجار، بخصوص بعد از چالدران مسائل مرزی یک تغییر میکند ولی بخصوص بعد از سقوط عثمانی و بعد از زمان جنگ اول بینالملل غربیها که انگلیس و فرانسه مسلط میشوند چندتا کشوری که سابقه نداشتند اساساً بوجود آمدند لبنان، اردن، عربستان سعودی در کار نبوده، قطر و امارات هیچ کدام نبودند چه رسد به رژیم صهیونیستی. عراق هم با این مرزها نبود، عراق و شام بود نه با این مرزبندی. بعد از این مرزبندی که بخصوص انگلیسیها نقش اصلی را در آن داشتند دو – سهتا برنامه که اینها از همان موقع شروع کردند و تا الآن ادامه دارد گرچه جریانهای دیگری هم آمدند سوار بر کار بشوند این مسئله باید حتماً به دقت شناسایی بشوند چون همین الآن هم که ما داریم با شما صحبت میکنیم مسئله ناسیونالیزم کرد که با ماهیت «Nation_state» (نیشن استیت) نیست و به اصطلاح ماهیت نژادی برای آن مطرح میشود و نتیجه دولت- ملت از آن گرفته میشود. این دقیقاً یک طرح انگلیسی است و هیج ربطی به کُردها نداشته است. اولاً اگر قرار باشد کُرد جدا بشود از تنها کشوری که نباید جدا بشود ایران است چون اساساً کُردها جزو اصیلترین اقوام ایرانی هستند یعنی با دیگران بخواهید بسنجید و بخواهید ملیگرایانه ناسیونالیستی یا نژادی هم مواجه بشوید طبیعتاً عرب است و ترک است و کُرد، که کُرد یک قوم قدیمی ایرانی است. بنابراین هیچ زمینهای برای جنگ درگیری کُرد و ایران اساساً در تاریخ کُرد ایران وجود خارجی نداشته است. این یک توطئهای است که به یک جنگ منطقهای تبدیل کنند. انگلیسها بخصوص بعد از جنگ اول و دوم متخصص بودند که طوری تقسیم کنند و طوری مرزکشی و مرزبندی کنند که همیشه نطفه جنگ یا جنگهای قومی یا جنگهای نژادی یا جنگهای مذهبی همیشه باشد یعنی تمام مرزهایی که برای کشورهای مسلمان در منطقه کشیدند تقسیمشان کردند و هرجا از دستنشاندههای خودشان را یا انگلیسیها، یا فرانسویها یا روسها، گذاشتند بعد هم که آمریکاییها آمدند عمدتاً این خط انگلیسی بود که همیشه باید نطفه فتنه به شکلهای باشد و الا خود کُردها هم که بخواهند فرضاً با هم باشند داخل کُردها هم جنگ شیعه و سنی، جنگ مذهبی، جنگ سه- چهارتا گویش کُردی با همدیگر، اینها متخصص هستند. در همه جا این کار را انجام میدهند.
اولاً هیچ زمینهای برای مقوله ناسیونالیزم و نژادپرسیتی کُردی علیه اسلام و علیه تشیّع اساساً هیچ زمینه تاریخی بین کُردها نداشته و ندارد. کُردها اساساً ایرانیتبار هستند. کُرد یک نژاد نیست، کُردی یک زبان از زبانهای ایرانی است. یک قومیت از اقوام ایرانی است مثل بلوچ، مثل مازندرانی، گیلک، مثل تالش، مثل لُر، فارس، تات، اینها همینطور ترکهای ایران هم آذریاند. ایرانی است ولی زبانشان آذری است. ضمن این که اساساً ما در منطق اسلام و در منطق اهل بیت(ع) تُرک و کُرد و فارس و عجم نداریم. ولی چون دشمن دارد روی آن کار میکند از این جهت دارم عرض میکنم. میدانید که این کلمه «نوروز» در اساطیر ایرانی و کُردی یک بخش مهمی از آن ریشه در قضیه کیومرث نخستین پادشاه پیشدادیان برمیگردد که جزء تاریخ ایران باستان است که میگوید این در کوههای رواندوز، با اهریمن جنگید و پیروز شد، آتش افروختند و 9 روز جشن پیروزی گرفتند و طبق یک نقل باستانشناسان تاریخی نوروز همان 9 روز است. یعنی 9 روز جشن پیروزی بر اهریمن از زمان کیومرث بوده، یعنی ریشههای کاملاً ایران باستانی است که اساطیر کُرد با اساطیر ایرانی یکی است و اینها اصلاً قابل تفکیک نیست حالا درست و غلط بودن آن را من کاری ندارم ولی این که جشن 9 روز، همین جشن نوروز شد و این که ایده جشن نوروز یکی جشن کاملاً کُردی – ایرانی است خب این سابقه کار را نشان میدهد. همینطور نمونه دیگر فردوسی، در شاهنامه موارد متعددی از ریشههای اصلی تاریخ ایران را به کُردها برمیگرداند از جمله کاوه آهنگر میگوید کُردها نسل کاوه هستند. آن شاه آدمخوار، یک داستانی فردوسی در قضیه ضحاک نقل میکند و میگوید اینها هر روز دو جوان را در آشپزخانه شاهی میکشتند و مغز اینها را میدادند به آن دوتا مار روی شانه ضحاک، و آژیدههاک، بعد دوتا آشپز ایرانی آنجا نفوذ کردند برنامهریزی کردند که هر روز باید یک جوان بدهند و به جای آن یکی دیگر، یک گوسفند بدهند که مغز گوسفند و مغز آن جوان را مخلوط کنند روزی یک جوان را از این دوتا نجات بدهند. آن یکی که رشیدتر است و مناسبتر است و مفیدتر است او را نجات بدهند و اینها را یواشکی به کوههای منطقه یعنی همین کوههای کردستان و غرب ایران فراری بدهند و اینها آنجا با چوپانی و زندگی مخلفی داشته باشند بعد همینها که به تدریج زیاد شدند کُردها همینها هستند. فردوسی یعنی قضیه اساساً ریشه کاوه و باستانیترین ریشههای ایرانی را به کُرد و اساطیر کُرد و همینطور لُرها نسبت میدهد. مستشرقین بحثهای زیادی کردند میخواهم بگویم اینهایی که میخواهند از کُرد یک چیزی علیه ایران راه بیندازند کُرد و فارس، اساساً درست ضد تاریخ باستانی کُرد و ایران است. آمدند دعوایی که کُردها لُر هستند یا لُرها کُرد هستند، یک چیزی به نام کُلُرد یا لُکُرد راه انداختند، همه اینها در طرحها و نقشههایشان هست یک چیزهای دروغ و جعلی و بیسند که از توی آنها ایدئولوژی درست کنند. همینطور که به اسم هخامنشی و ساسانی، بپر این وسط همه را درو کن بعد بپر به پهلوی که خود پهلوی رضاخان را انگلیسها میگویند به او گفتیم تو را سر کار آوردیم میخواهیم اسم رژیم تو را پهلوی بگذاریم خودش نمیدانست پهلوی چیست؟ گفت پهلوی چیه؟ گفتیم تو به آن کاری نداشته باش. همینطور که از این بحث هخامنشی علیه اسلام در ایران استفاده میکنند همینجا خواستند علیه کُردها استفاده کنند و لُر و کُرد را به جان هم بیندازند. ترک و کُرد را به جان هم بیندازند و کُرد و فارس را، همینطور به شکلهای مختلف مدام نقشه میکشند. من اگر بخواهم راجع به این بحث کنم حداقل 20 ساعت با سند بحث میکنم که این حرفها تا صد سال پیش اصلاً نبوده، اینها را یک بخش کمونیستها که آمدند منطقه را بگیرند درست کردند و یک بخش را هم بخصوص انگلیسها. ولی به تاریخ که نگاه میکنیم مثلاً فردوسی در شاهنامه حالا اسم کوروش نیست اصلاً اسمی از کوروش در شاهنامه وجود ندارد، فردوسی که اسم ریز و درشت پادشاهان را میآورد ولی اسمی از کوروش وجود ندارد لذا بعضیها گفتند اساساً تا صد سال پیش هیچ کس به نام کوروش ما در شناسنامهها نداریم اینها برای صد سال اخیر است که آمدند برای ایران باستان ایدئولوژی درست کنند ساختند حالا البته کسانی مثل مرحوم علامه طباطبایی میگوید کوروش همان ذوالقرنین است که اگر او باشد که خیلی هم عالی است ولی میخواهم بگویم مسئله این است که فردوسی که اساساً نامی از کوروش بین شاهان در شاهنامه نیاورده راجع به کاوه و کُردها بحث کرده است این را دارم جواب سندسازیها و ایدئولوژیسازیهایی که دارند به اسم کُرد و ناسیونالیزم کُرد و نژادپرستی کُرد علیه ایران میکنند هرسهتا پشت صحنه صهیونیستها هستند که امروز خیلی هم در آن منطقه نفوذ پیدا کردند و کار میکنند به هر صورت این که فردوسی میگوید کُرد از کاوه آهنگر است بعضیها حتی بعداً گفتند آرش کمانگیر و فریدون و بهرام چوبین و فرهاد کوهکَن همه کُرد بودند و اساساً کُردوک یعنی یل و مرد جنگی، و بعد آمدند ریشههای ایرانی و سابقه درخشان اسلامی کُردها را نابود کردند حتی من دیدم بعضی از این جریانهای وهابی علیه کُردها حدیث پیدا میکنند که بله این کُردها از نسل اجنّه بودند اینها کافرند اینها اصلاً مسلمان نمیشوند و... که بخشی از این احادیث جعلی است و ما اصلاً برخورد نژادی در اسلام نداریم خلاف صریح قرآن است خلاف صریح سنّت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. بخشیاش ممکن است راجع به گروه خاصی بوده که آن موقع هنوز مشرک بودند که این راجع به اقوام مشرک دیگر هم گفته شده ولی من دیدم این را وهابیها برجسته کردند وهابیهایی که علیه کُردهای غیر وهابی بحث میکردند که میگویند ما آمدیم و میخواهیم شما را نجات بدهیم. این یک نکته، که پان کُردیسم یک جنبش غیر سیاسی غیر اسلامی غیر کُردی متأخر است و بخصوص در ایران از زمان رضاخان توسط انگلیسیها بعد از فروپاشی عثمانی شروع شد. ما دعوای کُرد علیه بقیه قومیتها در سنّت کُردی و در سنّت ایرانی نداشتیم. و کُرد اگر بخواهد از جایی جدا بشود و به جایی ملحق بشود ریشه ایرانی است. ریشه کُرد کاملاً ایرانی است در حالی که علیه ایران بخصوص بعد از انقلاب اسلامی روی این قضیه خیلی دارند کار میکنند.
اما نکته دوم که میخواهم به آن اشاره کنم مسئله وهابیت است. ببینید ما در کردستان در همین صدوپنجاه سال اخیر کادرسازی وسیع از طرف انگلیسیها بوده که هنوز نفوذ دارند از طرف کمونیستها بوده که هنوز نفوذ دارند یعنی کمونیزم خودش در شوروی از بین رفته، تمام شده ولی شما هنوز جریانهای کمونیستی در کردستان، در سه – چهار منطقه، سه – چهار کشور دارید یا بخاطر مظالمی که بر کُردها از طرف دولتها میشد و واقعاً هم ظلم میشد. یعنی از توی توی عراق، صدام و بعثیها علیه کُردها جنایت میکرد در ایران پهلوی جنایت میکرده، در ترکیه عثمانیها اذیت میکردند بعد هم مصطفی کمال آتاتورک آمده و با سیاست دیگری جنایت کرده است. خب یک ملت مظلوم طبیعتاً ممکن بود هر صدای نجاتبخشی بالا برود یک عدهای به امیدی به سمت آن بروند خب کمونیزم بین جریانهای کُرد فرقهسازی کرد، انگلیسیها فرقهسازی کردند و الآن اسرائیل یکی از پایگاههای اصلیاش در منطقه کردستان است بخصوص کردستان عراق و در جاهای دیگر. شما ببینید آمریکا میآید این وسط لانه میکند و مناسبترین جایی که برای خودش پیدا میکند در مناطق کُردنشین در سوریه و عراق و ترکیه و ایران است. و با این که این مرزهای کشورها را خود غربیها کشیدند یعنی این مرز بین ترکیه و عراق و سوریه را خودشان کشیدند ولی باز به نحوی کشیدند که اگر لازم شد باز به دست آنها کُردها را سرکوب کنند و به دست کُردها با آنها درگیر شوند و بعد اگر نشد به دست خود کُردها با خود کُردها بجنگند یعنی کُرد، کُرد را بزند. و این سیاست را همه جا اِعمال کردند در افغانستان به اسم پشتو و تاجیک و هزاره، در ایران به اسم لُر و بلوچ و کُرد و ترکمن و عرب و فارس و ترک که همه اینها اقوام ایرانی هستند ولی خب در عین حال، خط ادامه دارد.
چرا این یک چیز تحمیلی است و ربطی به ریشه کُردی ندارد؟ برای این که کُردها و اهل سنت اهلبیتیترین سنّیهای جهان اسلام بودند هم شافعیاند، و هم اساساً خود کُردها همیشه محبّ اهل بیت(ع) بودند. شافعیها اهل بیتیترین بین همه اهل سنّت هستند با این که همه سنّیها محبّ اهل بیت(ع) هستند خود احمد حنبل شما میدانید که این جریانهای تکفیری وهابی و نوحنبلی از آنجا بیرون میآیند. احمد حنبل کسی است که وقتی که رژیم عباسی موسیبنجعفر(ع) در زندان شهید کرده و بعد بیرون میخواهد بگوید ایشان خودشان فوت کردند دنبال کسی میگردند که آنها بیایند تأیید کنند کسی پیدا نمیشود بعد سراغ احمدبنحنبل میآیند. رژیم عباسی میگوید شما بیا شهادت بده که موسیبنجعفر خودش مرده ما او را نکشتیم. احمدبنحنبل میگوید من چنین شهادتی برای فرزند پیامبر نمیدهم و کتک میخورد و روایت از ایشان است و از جناب شافعی است میگوید حدیثی که در سند آن موسیبنجعفر (پدر امام رضا(ع)) است تریاق است و هر بیماری را شفا میدهد دیوانه را شفا میدهد خب اینها نگاهشان به اهل بیت(ع) است و آن شعر مشهور جناب شافعی. غیر از این چه کسانی هستند؟ اهل تصوف هستند، قادری و نقشبندی و دیگران، اینها کدامشان مخالف اهل بیت(ع) هستند و کدامشان گرایش وهابی دارند؟ هیچ کدام. اصلاً هیچ فرقه صوفی سنّی نیست الا این که ریشه و مبدأ آن را به علیبنابیطالب(ع) برمیگرداند. بنابراین اگر اهل تصوف هستند که خب اینها نسبتشان با اهل بیت و امیرالمؤمنین روشن است. اگر شافعیاند نسبتشان با اهل بیت(ع) روشن است اگر اهل حق هستند و علویان هستند که خب اینها مستضعفین شیعه بودند که تحت فشار حکومتهای بنیعباس و تا عثمانی و دیگران رابطهشان با علمای شیعه و اهل بیت(ع) قطع شد و به تدریج دچار انحرافاتی شدند در واقع این علویها 20 میلیون در ترکیه، دهها میلیون در اروپا تا آلبانی، در نقاط دیگر، در سوریه، همه اینها شیعیانی هستند که رابطهشان با علمای شیعه قطع شد تحت فشار حکومتها قرار گرفتند کجا؟ خب اینها هم که روشن است نگاهشان بیشتر از آن طرفی است تا این طرف. یعنی نگاهشان افراط به علی و اهل بیت(ع) هستند نه دشمن اهل بیت شیعه. بقیه هم که اقلیت اگر مسیحی است اگر یهودی است اگر ایزدی است، مزد یسنا هستند اینها که اساساً هم عدهشان بین کُردها کم است.
راجع به وهابیها یک خطر برای مسلمین هستند اما دشمن نیستند. دشمن وهابیت است نه وهابیها. وهابیت هم دشمن نیست، دشمن آنهایی هستند که وهابیت را در منطقه ایجاد کردند یعنی انگلیسها و آنهایی که الآن دارند روی اینها کار میکنند یعنی آمریکاییها، صهیونیستها، و رژیمهای فاسد منطقه. و الا آن جوان داعشی، چه کُرد، چه عرب که میآید وسط صحنه عملیات انتحاری میکند خلافت اسلامی، این که مزدور نیست این فریب خورده و مستضعف فکری است اینها دشمن نیستند ما باید از خودمان دفاع کنیم ولی اینها دشمن ما نیستند باید دشمن را زد و با اینها باید برخورد کرد. ضمن این که حتی میخواهم عرض کنم هیچ یک از علمای سنی در هیچ یک از مذاهب اهل سنت هرگز نگفتند شیعه کافر است – من میخواهم این را به شما عرض کنم – یا یک مذهبی غیر از وهابیها میشود تکفیرش کرد. ما چنین چیزی نداشتیم. امام شافعی که اهل سنت است کردستان و کُردها به لحاظ فقهی تابع ایشان هستند جناب امام شافعی صریح میگوید که نظر کلامی – اعتقادی هیچ یک از مذاهب مسلمان منجر به جواز فقهی تکفیر آنها نمیشود بنابراین هیچ سنی شافعی قطعاً نمیتواند نه شیعه نه غیر شیعه را نمیتواند به لحاظ فقهی بگوید کافر هستند که اینها محرورالدم هستند و... به لحاظ فقهی نمیتواند ممنوع است. چون جناب شافعی میگوید اجتهاد مجتهد چه در کلام، چه در فقه، اگر صادقانه و طبق مبانیاش انجام بشود ولو غلط باشد پیش خداوند پاداش دارد و معذور است و مأجور است. اگر دوستان خواستند به آثار خود جناب شافعی رجوع کنید. این را علمای اهل سنت باید زیاد بگویید با جوانان سنی بگویید بفهمند که شافعی نمیتواند وهابی بشود. حنفی هم نمیشود چون اصلاً وهابیها در اصل خود چهار امام مذهب را حتی احمدحنبل را به او تعریض دارند ابوحنیفه را که چند بار تکفیر کردند. اینها شافعی را همه را مظاهر بدعت میدانند حالا هی میگویند تقیه نفاق است کار شیعه است خودشان نه تقیه بلکه نفاق دارند. تقیه که نفاب نیست. تقیه مبارزه مخفی است اما اینها نفاق دارند در منابعشان صریح میگویند تمام این مذاهب بدعت هستند یعنی چه؟ یعنی حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی، همه بدعتگذار و منحرف هستند. به زبان اما میآیند از بین همینها یارگیری میکنند. یکی از چیزهایی که میخواهم خواهش کنم هم به علمای سنی در مناطق کُرد هر سه- چهارتا کشور باید گفته بشود و هم به جوانان آنها گفته شود این که شافعی هستید اگر صوفی هستید، قادری، نقشبندی یا هرچی، بقیه مثل علویها را کاری ندارم، شما نمیتوانید وهابی و تکفیری باشید چون شما درست مذهب شما برخلاف اینهاست. حالا، جناب ابنحزم آندلسی در «الفصل فی الملل والأهواء والنِحل»- دیگر فرصت نیست - و همچنین جناب سیدالشرفالدین در «الفصول المهمّه» اینها را ذکر میکند که کجا گفتند و چه گفتند؟ ابنحزم میگوید هم امام شافعی نظرش این است که شیعه و غیر شیعه هیچ کس را نمیشود تکفیر کرد میشود اختلاف نظر داشت و بحث کرد اما نمیتوانیم بگوییم کافر است و مسلمان نیست. و هم جناب داود ظاهریه و از این قبیل.
حالا میخواهم یک قدم بیایم جلوتر. پدر تئوریک وهابیها که ابنتیمه در قرن هشتم از بانیان سلفی افراطی است محمد بن عبدالوهاب ریزهخوار اوست. خود ایشان صریح میگوید من شیعه را کافر نمیدانم و معتقدم که حق نداریم شیعه را تکفیر کنیم با این که خودش منحرف است و خودش هم شیعه را منحرف میداند این را اگر خواستید رجوع کنید و دوستان ملاحظه بفرمایید این کتاب ابنتیمه مجموعه «الرسائل و المسائل» جلد 2، صفحه 302 مراجعه بفرمایید یکی از جاهایی که صریح ایشان میگوید علاوه بر این که شیخ جمال دمشقی از اهل سنت در «تاریخ جهمیه و متعزله» این را میگوید که میگوید علمای مذاهب که پیغمبر و امام نیستند که بگویید باید در تکتک کلماتشان موشکافی کرد یک چیزی میگوید بسا منظور دیگری دارد. میدانید که خود ابنتیمه به دست علمای سنی در دمشق و شام تکفیر شده و در زندان علمای سنی مرده است آنها گفتند بدعتگذار است همانطور که خود محمدبنعبدالوهاب را علمای سنی حنبلی او را تکفیر کردند اول کسی که علیه او کتاب نوشته برادر خودش است اولین کسی که او را طرد کرده پدرش خودش است و گفته تو سنی نیستی و منحرفی. ابنتیمیه میگوید هیچ اشکالی ندارد که کسی، مذهبی، حرف باطلی از نظر ما بزند ولی ملتزم به لوازم آن نباشد یعنی ممکن است تناقض بگوید خودش هم متوجه تناقض نباشد هرکس غیر از انبیاء تناقض میگوید. قول یک انسان چیزی را میتوانی به هر مذهبی نسبت بدهد که خودش راضی باشد اما اگر یک چیزی را شما میگویید این جزو لوازم عقیده توست یعنی تو که میگویی الف، نتیجهاش ب است پس ج است و تو معتقد به جیم هستی! او میگوید نه من معتقد به جیم نیستم ما میگوییم پس تناقض است. میگوید میتوانی بگویی تناقض است اما نمیتوانی بگویی تو ملتزم به جیم هستی فقط چیزی را میشود به هر مذهبی نسبت داد که صریح بپذیرد که من این را قبول دارم من راضی هستم اما چیزی را میگوید که جزو لوازم حرف اوست ولی خودش اعتراف نمیکند همین ابنتیمیه پدر تکفیریها میگوید نمیتوانیم به او نسبت بدهیم بنابراین حق نداریم هیچ کس را حتی شیعه را نمیتوانیم تکفیر کنیم میگوییم ما شیعه را منحرف میدانیم اما - عین عبارت او را دارم میگویم- «الرسائل والمسائل» ابنتیمیه، میگوید کفریاتی که به شیعه نسبت میدهند از نظر من کفر نیست، اما انحراف است. به لحاظ فقهی نمیتوانیم بگوییم اینها کافرند اما منحرف هستند، چون بدتر از حرف شیعه، جزء حرفهای خیلی از سنیها مثل اشعریهاست که لوازم حرف اشاعره کفر مطلق است به این معنا همه اهل سنت و اشاعره همه کافرند. فقط شیعه کافر نیست. خب این حرف ابنتیمه است. قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) آن کسانی را دشمن تلقی میکنند که دو گروه را مرتد میگویند یکی ناصبی، قرآن کریم میگوید کسی که دشمن اهل بیت است و فحش میدهد و یکی هم غالی، غلات شیعه، شیعیانی که ائمه را از پیامبر بالاتر میبرند و در ردیف خدا مینشانند و صفات خدا خالقیت را به ائمه نسبت میدهند اینها کافرند. غیر از این علما و بزرگان شیعه میگویند غیر ناصبی و شیعه غالی افراطی و ثانی ناصبی ضد اهل بیت، غیر از این دوتا هیچ کس را ما حق نداریم تکفیر کنیم ولی میتوانیم منحرف بدانیم و با آنها گفتگو کنیم و قرآن کریم هم مخالفان غیر معاند را اهل جهنم ندانسته است به شرط این که قاصر باشد.
دو گروه را قرآن میفرماید که اینها عذاب خواهند شد یکی کسانی که حق را بشناسند و عمداً انکار کنند «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا ...» (نمل/ 14)؛ درون خودشان حق را بشناسند و یقین دارند که حق و باطل چیست اما از سر ظلم و علوّ و برتریطلبی و حبّ غلبه بر دیگران انکار میکنند و نمیخواهند تسلیم حق شود. اینها جهنمیاند. گروه دوم؛ قرآن میفرماید جاهلانی که اینها از حقیقت بیاطلاع هستند اما میدانند و احتمال میدهند که به آنچه که خودشان معتقدند این حق نیست و باطل است و میدانند چگونه باید دنبال حق رفت ولی نمیروند میگویند ولش کن حق و باطل چیست؟! اینها را هم قرآن میفرماید ما مستضعف بودیم. خداوند میفرماید که شما چطور مستضعف بودید که دنبال اینها راه افتادید و بعد هم تحت ظلم بودید چرا مهاجرت نکردید؟ دهتا راه باز بود چرا سؤال نکردید؟ اینها را هم قرآن میفرماید اهل عذاب هستند. البته عذاب اینها با عذاب معاند لجباز فرق میکند. نکته دیگر این که فقهای ما میگویند با این دو گروه کافر هم، ما لزوماً جنگ نداریم. حتی ممکن است کسی کافر معاند باشد اما با او جنگی نداریم او را هدایت میکنیم. اما اگر او با ما وارد جنگ شد یا مانع هدایت دیگران یا باعث اضلال شد ما با او هم درگیر میشویم. من سهتا نکته دیگر هم یادداشت کرده بودم منتهی چون وقت استاد عزیزمان گرفته میشود.
این را اجمالاً در این فرصت عرض کردم که این دوتا توطئه اصلی یکی جریان جنگ قومیتی کُرد با عرب، با ترک، با فارس ریشه کُردی ندارد ناسیونالیزم کُردی یک چیز جعلی است و کار فراماسونرهاست و اینها در ایران آمدند فارسیزم و پانایرانیزم را مطرح کردند، در عربها پانایرانیزم، در ترکها پانترکیزم، در کُردها هم پانکُردیزم، و هدفشان هم این است که همه اینها را به جان هم بیندازند و خودشان بر همه اینها حکومت کنند. و در این صد سال اخیر موفق هم شدند. پس این ریشه ایرانی. اگر هم قرار باشد کسی دنبال تجزیه و الحاق و تغییر مرزها باشد شیب به طرف ایران است چون کُرد قوم اصیل ایرانی است حتی اساطیر قبل از اسلام اساساً یکی است. دوم؛ عرض کردم بحث جنگ مذهبی و دینی است. مهمترین خطر در منطقه بخصوص بعد از قضایای داعش در عراق و سوریه، مسئله وهابیت است. سنی و شافعی هستید، اهل تصوف هستید، اگر علوی هستید، اگل اهل حق هستید یا یاسانی هستید؟ جزء دورترین مذاهب و مکاتب به وهابیت هستید در نقطه مقابل وهابیت هستید. دوم این که حتی وهابی هستی، این خط کشتن غیر وهابی حتی خط پدر و پدربزرگ وهابیت یعنی ابنتیمیه هم نبوده است عین عبارت آن را عرض کردم. ما به لوازم حرفی که خود طرف اعتراف کند میتوانیم محکومش کنیم و هیچ مذهب مسلمانی حاضر نیست بگوید من مشرک هستم هیچ مذهب اسلامی نمیگوید من قیامت یا توحید را قبول نداریم. ولو این که تفسیرشان از توحید مشکل باشد. در باب زیادت صفات بر ذات در مورد خدای متعال این نگاه کفر است، ما روایات تکفیری در شیعه هم داریم مگر از اهل بیت(ع) نداریم که هرکس چنین عقیدهای داشته باشد کافر است، هرکس چنان کرد کافر است، بعد از پیامبر «ارتد الناس إلا...» سه نفر، هفت نفر فلان. این حکم فقهی نیست، این معنیاش این نیست که اینها منکر خدا و قیامت و رسالت و قرآن هستند این کفر به ولایت است نه کفر به توحید و نبوت و معاد. کفر به ولایت مراتب دارد، این کفر فقهی نیست، یعنی اگر کسی ولایت اهل بیت(ع) را قبول نداشت نجس نیست و به لحاظ فقهی کافر حساب نمیشود ممکن است منحرف دانسته شود و دون از حق ممکن است باشد، اما کافر به لحاظ فقهی حساب نمیشود. یک کسی گفت شما میگویید وهابیها تکفیریاند خود شیعه هم تکفیری است ببینید این روایات از اهل بیت است که میگویند چه کسانی کافر هستند هرکس با ما نیست کافر است هرکس فلان عقیده را ندارد کافر است! این کفر نیست مراتب دارد همینطور که ایمان مراتب دارد، اسلام هم مراتب دارد. من و شما هم الآن در یک مرتبهای از کفر هستیم مگر ما الآن در حاقّ ولایت و توحید را میدانیم؟ خیلی چیزها را ما نمیدانیم یا میدانیم قبول نداریم، شک داریم، به معنای لغوی، مگر نمیگویند شرک خفیّ و شرک جلیّ. چه کسی میتواند بگوید من مشرک نیستم؟ هرکس در عرض خداوند به کسی یا چیزی امیدی دارد ولو کورسویی از امید مشرک است، موحد نیست. به این معنا بین ما چند نفر هستند که موحد هستند؟ خود ما هم همه مشرک هستیم ولی این شرک و کفری که میگویند که «ارتد الناس الا...» که اینها کافرند، آنها کافرند، این کفر یا شرک فقهی به معنای خروج از اسلام نیست که آن احکام را داشته باشد، این به معنای دوری از مراتب بالای حق است. پس تکفیر به آن معنای فقهی ما نداریم. چطوری انبیاء همه یک نفری آمدند در جوامعی که عمق ضلالت و جهل و حماقت و تعصب و کینه بودند ظرف 40- 50 سال به بهترین و انسانیترین و اخلاقیترین جوامع کردند؟ با دست خالی چه کار کردند؟ این روش درست است. عرض کردم از آمریکاییها، انگلیسها، صهیونیستها، کمونیستها، وهابی، جریانهای مختلف، بعثیها همه آن جاها ریختند. انواع نژادپرستیهای ترک و عرب و فارس، ایران باستانیها همه برنامه و نقشه دارند همه آنجا هستند. یک عمل صالح شما مساوی است با دهتا عمل صالح یک آخوند مسلمان که دارد در سرزمینهای مردم مسلمان دارد کار میکند. این اولاً ارزش کار شما. شما یک نفر را در مسیر بیاورید انگار صد نفر را در مسیر بیاورند پیش خداوند ارزش دارد. آن توصیهای که پیامبر اکرم به امیرالمؤمنین(ع) کردند وقتی ایشان را یمن برای تبلیغ اسلام فرستادند، فرمودند علی اگر محصول این سفرت فقط هدایت یک نفر باشد ارزش آن بالاتر است «لَأن یَهدِی الله بِکَ رَجُلاً واحِدًا خَیرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمس» از کل زمین ارزش آن بیشتر است. «لِکلِّ شَیءٍ أساسٌ، وَ أساسُ الإسلامِ حُبُّنا أهلَ البَیتِ». رسولالله(ص) فرمودند که «مَن عَلَّم عِلماً، فَلَهُ أجرُ مَن عَمِلَ بِهِ، لا یَنقُصُ مِن أَجرِ العامِلِ». یک نفر، دو نفر، یک قبیله را یا یک روستایی را تغییر بدهید تا ابد آنها و نسل آنها هر عمل صالحی بکنند به نام شما نوشته میشود. اینها وعده دروغ نیست. وعده رسول خداست. رسول صادق است که میگوییم صدقالله و رسوله. ایشان فرمودند در قیامت گاهی «یَجىءُ الرَّجُلُ یَوْمَ الْقیامَةِ وَ لَهُ مِنَ الْحَسَناتِ کَالسَّحابِ الرُّکامِ اَو کَالْجِبالِ الرَّواسى» در قیامت میآیید میبینید مثل کوههای سر به فلک کشیده محکم و ابرهای پربار متراکم عمل صالح به نامت نوشتند. بعد میپرسی که: «یا رَبِّ، اَنّى لى هذا وَ لَمْ اَعْمَلها؟» من که این کارها را نکردم میفرمایند: «فَیَقولُ: هذا عِلْمُکَ الَّذى عَلَّمْتَهُ النّاسَ یُعْمَلُ بِهِ مِنْ بَعْدِکَ.» آن چیزهایی که به جوانان و به مردم آموختی بعد از تو کسانی به آن عمل کردند و هر خیری که آنها کردند به نام تو و برای تو هم نوشته شد.
در محضر حضرت رضا(ع) هستیم، روایتی از ایشان عرض کنم. در سلوک ایشان، مهمترین روش برای جذب جوانان و دفع توطئه دشمنان روش پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و روش علیبنموسیالرضا(ع) است که در محضرشان هستیم. «جَفا أحَدا بِکَلِمَةٍ قَطُّ،» هرگز کسی یک کلمه بیادبانه، توهینآمیز، تحقیرآمیز از علیبنموسی الرضا نشنیده است حتی مخالفین ایشان. مسائل نظری، شبهات، مسئله دوم و سوم است، اصل مسئله اخلاق است. همانطور که پیامبر(ص) فرمود من برای اخلاق آمدم «لأتمم مکارم الاخلاق» اخلاق و مکارم اخلاقی قبل از من بود اما «أُتمّم» نبود، تمام نبود. من آمدم بگویم قلههای اخلاق، آن ته خط زندگی اخلاقی، چه زندگیای است؟ و اصلاً هدف پیروزی نیست، هدف اخلاق است. پیروزی وقتی پیروزی است که به اخلاق کمک کند. تحت تأثیر آن علمایی قرار گرفتم که اخلاق و عمل صالح و اخلاص از آنها دیدیم. امام به خودش نگاه کردیم، تو آدمی، تو هرچه بگویی درست است، چون تو صادقی، تو باتقوایی، تو شجاعی، از مرگ نمیترسی، هرچه به ما میگویی قبلش خودت عمل میکنی و دنبال منافع خودت نیستی. «وَ ما رَدَّ أحَدا عَن حاجَةٍ یَقدِرُ عَلَیها،» هرگز نشد کسی نیازی داشته باشد و علیبنموسیالرضا بتواند کمکش کند و کمکش نکند، محال بود. که بگوید به من ربطی ندارد من کار واجبتر دارم. امام رضا(ع) میفرماید هیچ کاری واجبتر از خدمت به مردم و خدمت به خلق و حل مشکلات مردم نیست «وَ کانَ إذا خَلا وَ نَصَبَ مائِدَتَهُ،» هر وقت صبح موقع غذا خوردن بود «أجلَسَ مَعَهُ عَلى مائِدَتِهِ مَمالیکَهُ وَ مَوالیهِ حَتَّى البَوّابَ السّائِسَ» محال بود تنها غذا بخورد. هر وقت موقع غذا بود راه میافتاد برده، فقیر، کارگر، نگهبان، اینهایی که حکومت گذاشته بود، غریب، اسیر، مسافر، یک کسانی را پیدا میکرد کنارش میآورد و میگفت با هم میخوریم. امام رضا(ع) بهترین غذاها را جدا میکرد و به یتیم و فقیر میداد و ته سفره آنچه مانده بود مصرف میکرد. «وَ کانَ کَثیرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّـدَقَةِ فى السِّـرِّ،» تازه اینها علنیاش بود محال بود شب و روزی بر علیبنموسیالرضا بگذرد الا اینکه مخفیانه به دهها نفر کمک کند کسانی که حتی ایشان را نمیشناسند و حتی مخالف بودند. دقت کنید نقل شده که کسی منزل علیبنموسیالرضا در مدینه و در خراسان هم که بارها تکرار شده، آمد کمک خواست. ایشان معلوم نبود کی بود؟ بعضیها گفتند آقا ممکن است ایشان جزو مخالفین باشد، حضرت رضا(ع) فرمودند عیبی ندارد، 200 سکه در خانه بود فرمودند به او لای در دادند، جلوی جمع نه که تحقیر نشود، از پشت در، در را باز کردند و دستشان را بیرون آوردند گفتند برادر «خذ هذه المائتی دینار فاستعن بها فی مؤنتک و نفقتک...» من الآن همین دویست سکه را داشتم شما ببر و مشکلات خانوادهات را حل کن، - حالا عبارت بعدی - «واخرج فلا اَراک و لا ترانی» شما بیسروصدا برو نمیخواهد که از من تشکر کنی، برای تشکر برنگرد. «فلما خرج سئل عن ذلک» وقتی رفت از امام رضا(ع) پرسیدند چرا اینجوری؟ فرمودند «مخافه أن أری» ترسیدم ذلت خواهش را در چهره او ببینم، نمیخواهم یک انسانی را ببینم ولو با ما هم نیست، نمیخواهم این حالت خواهش، چون انسان وقتی میخواهد یک کمکی بگیرد سرش را کج میگیرد، یک جوری قیافهاش در حالت شرمندگی است، نمیخواهم کرامتش را ببینم که دارد زیر پا میرود. «مخافه أن أری ذلّ السؤال فی وجهه لقضائی حاجته...» نمیخواهم در چشمانش نگاه کنم که احساس کند تحقیر شده، کرامت او باید حفظ بشود. میفرمودند من مثل بقیه در حمام قُرق نمیروم. گفتند آقا خطر امنیتی است خوارج و دشمنان هستند. فرمودند عیبی ندارد. داخل حمام شدند اینقدر ساده که قال له بعض الناس دلّکنی یا رجل! یک کسی نشسته بود آنجا، امام رضا(ع) اینقدر عادی آمد او گفت آقا بیا من را ماساژ بده و یک کم کیسه بکش. امام(ع) فرمودند چشم. آمدند و مشغول شستن این آقا شدند. «فجعل یدلُّکه. فعرفوه،» یک عده آمدند به آن شخص علامت دادند که این از نظر معنوی پسر پیامبر(ص) است و از مادی هم شخص دوم مملکت است، «فجعل الرجل یستعذر،» شروع به معذرتخواهی کرد که آقا ببخشید من نشناختم. امام رضا(ع) با او شوخی کردند که کجا؟ کار من تمام نشده، شما اشتباه نکردی، بگذار کارم را بکنم. آن عالم دینی که ولو به کسی که نمیداند موافق است یا مخالف، برود او را کمک کند و بعد بگوید نمیخواهم کرامتش له بشود و نمیخواهم توی چشمانم نگاه کند و از من معذرتخواهی کند، او آخوند موفق است. امام رضا(ع) فرمودند: «اَلتَّواضُعُ دَرَجاتٌ: مِنْها أَنْ یَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَیُنْزِلَها مَنْزِلَتَها بِقَلْبٍ سَلیمٍ، لایُحِبُّ أَنْ یَأْتىَ إِلى أَحَدٍ إِلاّ مِثْلَ مایُؤْتى إِلَیْهِ، إِنْ رَأى سَیِّئَةً دَرَأَها بِالْحَسَنَةِ، کاظِمُ الْغَیْظِ عافٍ عَنِ النّاسِ، وَاللّه ُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛» قدر و منزلت خودت را بشناس. فرمودند عالم دین کسی است که خودش را جای بقیه بگذارد و طوری با بقیه حرف بزن که میخواهی با تو حرف بزنند. اگر کسی محتاج است دوست دارد به او کمک کنی پس به او کمک کن. هرکس میخواهد کاری کند اول آن طرف میز بنشیند، خودش را جای طرف مقابل بگذارد در طرز معامله عملی و طرز مکامله قولی، بعد بیاید این طرف بگوید خب حالا این کار را انجام میدهیم إِنْ رَأى سَیِّئَةً؛ حتی اگر به شما بدی کردند شیعه ما کسی است که حتی اگر به شما بدی کردند توهین کردند دَرَأَها بِالْحَسَنَةِ، با حسنه و با خدمت متقابل او را پوشش بدهد. به تو فحش دادند ولی تو برو مشکل او را حل کن. تف برای تو انداخت ولی تو در خانه او برو و در خانهاش را جارو کن و تمیز کن. این منطق امام رضا(ع) است. اگر به این شیوه رفتیم نه کردستان، کل عالم به سمت توحید میآید، اگر شدیم فرقهای کنار بقیه فرقهها، مذهبی کنار بقیه مذهبها، آخوندی کنار بقیه آخوندها، همینی که هست ادامه پیدا خواهد کرد. ببخشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی